هوش مصنوعی: این شعر از نگاه یک فرد فقیر و نیازمند به جامعه و اطرافیانش می‌پردازد که در آن، افراد مختلف از جمله خدا، نانوا، همسایه، بقال، و دیگران به او کمک نمی‌کنند. شاعر با لحنی تلخ و انتقادی، بی‌اعتنایی و بی‌مهری جامعه نسبت به نیازمندان را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین اجتماعی و انتقادی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، لحن تلخ و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۶ - دختر گدا

گویند سیم و زر به گدایان خدا نداد
جان پدر بگوی بدانم چرا نداد؟‌!

از پیش ما گذشت خدا و نداد چیز
دیشب‌، که نان نسیه به ما نانوا نداد

جان پدر بگوی بدانم خدا نبود
آن شخص خوش‌لباس که چیزی به ما نداد؟

گر او خدا نبود چرا اعتنا نکرد
بر ما و هیچ چیز به طفل گدا نداد؟

شخصی خیال که چیزی دهد ولی
آژان میان فتاد و ردم کرد و جا نداد

گفتم که مرده مادر و بابام ناخوش است
کس شاهی ای برای غذا و دوا نداد

همسایه روضه خواند و غذا داد، پس چرا
بیرون در به جمع فقیران غذا نداد

دیدم کلاهی ای زدم در تو را براند
وز دوری خورش به تو یک لوبیا نداد

دایم به قهوه‌خانه سماور صدا دهد
یکبار هم سماور بابا صدا نداد

بقال بی‌مروت از آن میوه‌ها به من
یک آلوی کفک زدهٔ کم‌بها نداد

نزدیک نانوا سر پا بودم و کسی
یک لقمه نان به دست من ناشتا نداد

مردی گرفت لپ مرا و فشرد و رفت
چیزی ولی به دست من بینوا نداد

از این همه درخت که باشد میان شهر
یک شاخه نیز منقل ما را جلا نداد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵ - محشر خر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷ - عرض لشکر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.