هوش مصنوعی:
این متن یک قصیده عرفانی و تمثیلی است که در آن شاعر از سرو به عنوان نمادی از انسان کامل و والا استفاده میکند. سرو در این شعر با ویژگیهای متضاد مانند بهار و خزان توصیف میشود و به عنوان موجودی بیدار و فراتر از زمان معرفی میگردد. شاعر با استفاده از استعارهها و کنایههای زیبا، به بیان مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی میپردازد و در پایان، به سبکی و روانی شعر نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و تمثیلی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۲۵ - لغز
چیست آن سرو نارسیده به بار
بردمیده ز ایزدی گلزار
در بهار است چون به گاه خزان
در خزان است چون به گاه بهار
خود بود سروبن ولی بینی
برسرش سروهای خوشرفتار
سرو را آب سرفرازکند
وین خوداز آب پست گردد و زار
چشمها باشدش ولی چون خلق
می نخوابد که خود بود بیدار
گر هزاران به سرو بنشینند
هم براین سرو برنشسته هزار
گر برآن سرو، درگه نوروز
عندلیبان شوند نغمهنگار
خود براین سرو نغمه خوانانند
در بهار و خزان و لیل و نهار
گربرآن سرو بیهده شب و روز
برنشیند چکاو و بلبل و سار
خود براین سرو بلبلان نایند
جز بگفت محمد مختار
گر از آن سرو درگلستانها
رسته بینی همه فزون ز هزار
در گلستان ازین گرامی سرو
مینیاید فزونتر از دو به بار
گر جز از شاخ و برگ و بار ندید
هیچ کس بر به سرو و بید و چنار
هم برین سر و شاخ و برگ فزون
رسته اما نه کش کنی دیدار
برگ و باری بر او بود که کند
نور در دیدهٔ اولیالابصار
برگ او زاد و برگ مردم دین
بار او لطف پاک ایزد بار
ای پسر این لغز که برگفتم
نیک برخوان و نام او (بهمن آر)
ور کنون نام او به من ناری
رنج بایدکه تا بریش به کار!
این قصیده بدیهه بسرودم
در به گرمابهای روان او بار
سخت تیره چو طالع عاشق
سست بنیان چو وعدهٔ دلدار
سستی شعر، خود گواه بود
گر نداری تو قول من ستوار
زانکه آسان سرودمش خود گشت
سهل وآسان به معنی وگفتار
شعر باید سبک سرود و روان
نه گرانسنگ و مغلق و دشوار
بردمیده ز ایزدی گلزار
در بهار است چون به گاه خزان
در خزان است چون به گاه بهار
خود بود سروبن ولی بینی
برسرش سروهای خوشرفتار
سرو را آب سرفرازکند
وین خوداز آب پست گردد و زار
چشمها باشدش ولی چون خلق
می نخوابد که خود بود بیدار
گر هزاران به سرو بنشینند
هم براین سرو برنشسته هزار
گر برآن سرو، درگه نوروز
عندلیبان شوند نغمهنگار
خود براین سرو نغمه خوانانند
در بهار و خزان و لیل و نهار
گربرآن سرو بیهده شب و روز
برنشیند چکاو و بلبل و سار
خود براین سرو بلبلان نایند
جز بگفت محمد مختار
گر از آن سرو درگلستانها
رسته بینی همه فزون ز هزار
در گلستان ازین گرامی سرو
مینیاید فزونتر از دو به بار
گر جز از شاخ و برگ و بار ندید
هیچ کس بر به سرو و بید و چنار
هم برین سر و شاخ و برگ فزون
رسته اما نه کش کنی دیدار
برگ و باری بر او بود که کند
نور در دیدهٔ اولیالابصار
برگ او زاد و برگ مردم دین
بار او لطف پاک ایزد بار
ای پسر این لغز که برگفتم
نیک برخوان و نام او (بهمن آر)
ور کنون نام او به من ناری
رنج بایدکه تا بریش به کار!
این قصیده بدیهه بسرودم
در به گرمابهای روان او بار
سخت تیره چو طالع عاشق
سست بنیان چو وعدهٔ دلدار
سستی شعر، خود گواه بود
گر نداری تو قول من ستوار
زانکه آسان سرودمش خود گشت
سهل وآسان به معنی وگفتار
شعر باید سبک سرود و روان
نه گرانسنگ و مغلق و دشوار
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴ - در منقبت حضرت فاطمهزهرا علیهاسلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶ - تغزل و بهاریه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.