هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات شاعر نسبت به بیمهری معشوق و وفاداری او به شاه است. شاعر از بیتوجهی معشوق شکایت میکند اما همچنان عشق خود را ابراز میدارد. همچنین، او وفاداری و خدمات خود به شاه را توصیف میکند و از مهارتهای ادبی و مدیریتی خود سخن میگوید. در نهایت، شاعر از شاهان قاجار انتقاد میکند اما امیدوار است که شاهریار او جبران کند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عاطفی پیچیده، انتقاد سیاسی و استفاده از استعارههای ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۶۴ - گلۀ دوستانه
تَــمُرتاشا ز بیمهریت زارم
زچونتودوستازخودشرمسارم
فرامش کردهای جاناکه عمریست
تو را از جان و از دل دوستارم
حضور شه ز یاران غافلت کرد
خصوص از من که یاری پایدارم
اگر تو دوستی رحمت به دشمن
وگر خود دشمنی، منت گذارم
گذشته زین تغافلها، شنیدم
که باری هشته ای برروی بارم
عتاب خسروانی خاطرم را
غمیندارد، توغمگینتر مدارم
منآنمرغم کهسیمرغمفکندست
به خاک افتادهٔ آن شهسوارم
چو از سیمرغ سیلیخورده باشم
رسد بر جمله مرغان افتخارم
چو بلبل در مدیح شاه آفاق
سخنها رفت افزون از شمارم
به تمجیدش بسی نامه نوشته
به توصیفش بسی تصنیف دارم
ز بیم گربگان سفرهٔ شاه
ولی نتوانم آوازی برآرم
به دفع دشمنان پرالتهابم
بهوصف دوستان بیاختیارم
به تحصیل عطایا بینیازم
به تقبیل رزایا بردبارم
به ترویج محامد اوستادم
به تذلیل اعادی کهنه کارم
به کار مملکت نیکو خبیرم
به گاه مشورت نیکو مشارم
زبانمپاکو چشمو دستودلپاک
بود مرهون خیر، این هر چهارم
به حفظالغیب یاران عندلیبم
بهقصدجان خصمان گرزهمارم
به روز نطق، بحری موج خیزم
به وقت جود، ابری ژانه بارم
به گاه نثر، دانشور دبیرم
به گاه نظم، جولانگر سوارم
در انشاء مقالات عمومی
گل صد برگ بر دفتر نگارم
برنده تیغهای بیقبضه و جلد
فتاده زبرپای روزگارم
گرم برگیرد از خاک زمین شاه
به دست شاه تیغی آبدارم
چو آهیخیده تیغ کارزاری
میان در بستهٔ هرکارزارم
ز شه چیزی نخواهم جزتوجه
کزین یک بخش، پرگردد کنارم
ز مهر شه علو گیرد خیالم
ز لطف شه کلان گردد قمارم
به وصفش بوستانها بر طرازم
به نامش داستانها برشمارم
ندیدمخیری از شاهان قاجار
مگر جبران نماید شهریارم
زچونتودوستازخودشرمسارم
فرامش کردهای جاناکه عمریست
تو را از جان و از دل دوستارم
حضور شه ز یاران غافلت کرد
خصوص از من که یاری پایدارم
اگر تو دوستی رحمت به دشمن
وگر خود دشمنی، منت گذارم
گذشته زین تغافلها، شنیدم
که باری هشته ای برروی بارم
عتاب خسروانی خاطرم را
غمیندارد، توغمگینتر مدارم
منآنمرغم کهسیمرغمفکندست
به خاک افتادهٔ آن شهسوارم
چو از سیمرغ سیلیخورده باشم
رسد بر جمله مرغان افتخارم
چو بلبل در مدیح شاه آفاق
سخنها رفت افزون از شمارم
به تمجیدش بسی نامه نوشته
به توصیفش بسی تصنیف دارم
ز بیم گربگان سفرهٔ شاه
ولی نتوانم آوازی برآرم
به دفع دشمنان پرالتهابم
بهوصف دوستان بیاختیارم
به تحصیل عطایا بینیازم
به تقبیل رزایا بردبارم
به ترویج محامد اوستادم
به تذلیل اعادی کهنه کارم
به کار مملکت نیکو خبیرم
به گاه مشورت نیکو مشارم
زبانمپاکو چشمو دستودلپاک
بود مرهون خیر، این هر چهارم
به حفظالغیب یاران عندلیبم
بهقصدجان خصمان گرزهمارم
به روز نطق، بحری موج خیزم
به وقت جود، ابری ژانه بارم
به گاه نثر، دانشور دبیرم
به گاه نظم، جولانگر سوارم
در انشاء مقالات عمومی
گل صد برگ بر دفتر نگارم
برنده تیغهای بیقبضه و جلد
فتاده زبرپای روزگارم
گرم برگیرد از خاک زمین شاه
به دست شاه تیغی آبدارم
چو آهیخیده تیغ کارزاری
میان در بستهٔ هرکارزارم
ز شه چیزی نخواهم جزتوجه
کزین یک بخش، پرگردد کنارم
ز مهر شه علو گیرد خیالم
ز لطف شه کلان گردد قمارم
به وصفش بوستانها بر طرازم
به نامش داستانها برشمارم
ندیدمخیری از شاهان قاجار
مگر جبران نماید شهریارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳ - تأسف برگذشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵ - آرمان شاعر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.