هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج خود می‌گوید و از اینکه روزگار با او ناسازگار بوده است شکایت می‌کند. او از از دست دادن آرامش و خوشی‌های گذشته خود ابراز تاسف می‌کند و وضعیت کنونی خود را با روزهای خوش گذشته مقایسه می‌کند. شاعر همچنین از ناعادلانه بودن دنیا و تسلط غم بر زندگی خود سخن می‌گوید و در نهایت به شاه خود (بوالحسن) اشاره می‌کند و از اینکه چرا به ناکسان توجه می‌شود ابراز تعجب می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۰۷ - دریغ من‌!

آتش کید آسمان سوخت تنم‌، دریغ من
ز آب دو دیده‌، بیخ غم برنکنم‌، دریغ من

من که به تن ز عافیت داشتمی لباس ها
بس‌عجبست کاین‌چنین‌ عور تنم‌، دریغ من

این فلک قبا دورنگ ازسر حیله برکشید
از تن عافیت برون پیرهنم‌، دریغ من

دست فلک به پای دل بست مرا کمند غم
نیست کسی که پنجه‌اش درشکنم دریغ من

من که به کوی خرمی داشتمی وطن کنون
وادی بیکران غم شد وطنم‌، دریغ من

همچو گلی شکفته رخ در چمن نکوئیم
کامده باد مهرگان در چمنم‌، دریغ من

راغ و زغن به‌بوستان‌نغمه‌سرای‌روز و شب
من که چو بلبلم چرا در حزنم‌، دریغ من

جام مراد سفلگان پر ز می نشاط و من
بهر چه ساغر طرب درفکنم‌، دریغ من

من که نه‌ این‌چنین بُدم بهر چه‌این‌چنین شدم
من چه کسم خدای را کاین نه منم‌، دریغ من

بوالحسن است شاه من‌، کوی رضا پناه من
پس ز چه رو به ناکسان مفتتنم‌، دریغ من

خلق جهان ز کاخ او ریزه‌چنند و من چرا
بر در کاخ دیگران ریزه‌ چنم‌، دریغ من

خاقانی شیروان گفته زبان حال من
[مصرع درست اسکن نشده] ...نم دریغ من
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۶ - ای زن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۸ - فقر و فنا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.