۲۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵

خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید
وان راز نهانی را از پرده براندازند

این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست
شایان تماشا را طرح دگر اندازید

ذوق بشریت را این عشق کهن گم کرد
عشقی نو و فکری نو اندر بشر اندازید

تا عشق دگرگونی پیدا شود اندر دل
آن زلف چلیپا را در یکدگر اندازید

تا یار که‌را خواهد تا عشق که‌را شاید
خود را و حریفان را اندر خطر اندازید

تا عامه شود بیدار تا خاصه شود هشیار
اسرار حقیقت را در رهگذر اندازید

تا حق‌طلبان گردند از دربدری آزاد
شیخان ریایی را از در بدر اندازید

این محنت بی‌دردی دردی دگرست آری
گر دست‌ دهد خود را در دردسر اندازید

گر عقل زند لافی دشنام دهید او را
وانجا که جنون آید پیشش سپر اندازید

یک شعله برافروزید از آه دل سوزان
وانگه چو بهار آتش در خشک و تر اندازید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.