هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از وضعیت اسارت و گرفتاری خود می‌گوید و از دیگران می‌خواهد که در زمان شادی و آزادی، او را فراموش نکنند. او از ظلم و ستمی که بر او و دیگران روا داشته شده شکایت می‌کند و از بزرگان می‌خواهد که به داد مردم برسند. شعر پر از استعاره‌های زیبا مانند قفس، مرغ اسیر، گل و باغ است که نشان‌دهنده‌ی آرزوی آزادی و عدالت است.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق اجتماعی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۵

من نگویم که مرا از قفس آزادکنید
قفسم برده به باغی و دلم شادکنید

فصل گل می گذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یادکنید

عندلیبان‌!گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاباش قدومش همه فریادکنید

یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان
چون تماشای گل و لاله و شمشادکنید

هرکه دارد زشما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و به یاد منش آزادکنید

آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکر ویران شدن خانهٔ صیادکنید

شمع اگر کشته شد از باد مدارید عجب
یاد پروانهٔ هستی شده بر بادکنید

بیستون بر سر راه است مباد از شیرین
خبری گفته و غمگین دل فرهادکنید

جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن بهر خدا دادکنید

گر شد از جورشما خانهٔ موری ویران
خانهٔ خویش محالست که آباد کنید

کنج وبرانهٔ زندان شد اگر سهم بهار
شکر آزادی و آن گنج خدادادکنید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.