هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از باد صبا میپرسد که از موی جانانش چه میخواهد. او از روزگار پریشان خود شکایت دارد و میگوید که دلش را بردهاند و حال از جانش چه میخواهند. شاعر از بازگشت سیل غم به کلبه ویرانش متحیر است و میپرسد که دیگر چه میخواهند. او اشاره میکند که جز آشیانه بلبل و گلی بر شاخهای چیزی نمانده و از صبا میپرسد که دیگر از گلستانش چه میخواهد. در پایان، شاعر به کمال یافتن نهال از آب چشماش اشاره میکند و میپرسد که از گل خندانش جز این چه میخواهند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و غمانگیز است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۰۰
صبا ز طرهٔ جانان من چه میخواهی
ز روزگار پریشان من چه میخواهی؟
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
دوباره آمدی ای سیل غم، نمیدانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخواهی؟
جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند
صبا دگر ز گلستان من چه میخواهی؟
کمال یافت نهالت ز آب چشم «بهار»
جز اینقدر، گل خندان من چه میخواهی؟
ز روزگار پریشان من چه میخواهی؟
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
دوباره آمدی ای سیل غم، نمیدانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخواهی؟
جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند
صبا دگر ز گلستان من چه میخواهی؟
کمال یافت نهالت ز آب چشم «بهار»
جز اینقدر، گل خندان من چه میخواهی؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.