۲۷۵ بار خوانده شده
صبا ز طرهٔ جانان من چه میخواهی
ز روزگار پریشان من چه میخواهی؟
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
دوباره آمدی ای سیل غم، نمیدانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخواهی؟
جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند
صبا دگر ز گلستان من چه میخواهی؟
کمال یافت نهالت ز آب چشم «بهار»
جز اینقدر، گل خندان من چه میخواهی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز روزگار پریشان من چه میخواهی؟
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
دوباره آمدی ای سیل غم، نمیدانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخواهی؟
جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند
صبا دگر ز گلستان من چه میخواهی؟
کمال یافت نهالت ز آب چشم «بهار»
جز اینقدر، گل خندان من چه میخواهی؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.