۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴ - شوخ‌چشم پاریسی

دیشب آن شوخ‌چشم پاریسی
رقص را پایهٔ نکو برداشت

گاه دستی به اشتها افشاند
گاه پایی به آرزو برداشت

قصه کوته حجاب عفت را
ماهرانه ز پشت و رو برداشت

ناگهان پای نازکش لغزید
بر زمین‌خورد و های‌وهو برداشت

دل‌زجا جست‌و همچوگل‌ز زمین
بدن نازنین او برداشت

دل مسکین ز بیم زحمت یار
گفتگوکرد و جستجو برداشت

یار دستی کشید در بن ناف
پرده از روی گفتگو برداشت

گفتم‌ای‌دوست‌حقه‌ات بشکست
گفت نشکست لیک مو برداشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳ - شکوه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵ - شعرو نظم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.