هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد غربت و دوری از وطن میگوید و بیان میکند که تنها کسی که روزگار خراب و رنجهای او را درک میکند، کسی است که خودش نیز چنین دردهایی را تحمل کرده است. او از زلف به عنوان نماد پریشانی یاد میکند و از آن میخواهد که دلش را نگاه دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی مانند غربت، درد دوری از وطن و رنجهای روحی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۲ - غم وطن
نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد
به راستی خیر از درد و داغ من دارد
ز روزگار خرابم کسی شود آگاه
که خار در جگر و قفل بر دهن دارد
بهحقشامغریبان نگاهدار ای زلف
دل مراکه پریشانی از وطن دارد
به راستی خیر از درد و داغ من دارد
ز روزگار خرابم کسی شود آگاه
که خار در جگر و قفل بر دهن دارد
بهحقشامغریبان نگاهدار ای زلف
دل مراکه پریشانی از وطن دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱ - در هجو مردی کوسج و کچل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳ - تاریخ وفات «مستغنی» دانشمند افغان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.