هوش مصنوعی: این متن شعری است که در سوگ فردی به نام «مستغنی» سروده شده است. شاعر از مرگ ناگهانی و ظالمانهٔ او سخن می‌گوید و تأثیر این فقدان را بر دل‌های دوستان و عاشقانش توصیف می‌کند. همچنین، به فضایل اخلاقی و ادبی «مستغنی» اشاره می‌شود و اینکه او مدیحه‌سرای پیامبر و اصحاب بوده است. در پایان، شاعر از غم فراق او می‌نالد و یادش را گرامی می‌دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عمیق عاطفی و عرفانی است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از واژگان و مفاهیم به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۳ - تاریخ وفات «‌مستغنی‌» دانشمند افغان

آه کامسال آسمان در خطهٔ افغان زمین
بر رخ روشندلان باب فغان مفتوح کرد

پادشاهی دادگستر را به تیر ظالمی
کشت و قلب عالمی را زین عزا مجروح کرد

در عزای شاه غازی بود دل‌ها داغدار
مرگ «‌مستغنی‌» ز نو آن داغ را مقروح کرد

شهسواری از ادب گم شد که با تیغ زبان
پیشتاز جهل را از پشت زین مطروح کرد

هست مستغنی‌، علی‌رغم فلک‌، باقی به‌دهر
در فنایش چرخ باری حرکتی مذبوح کرد

گرچه ازگرداب هستی رست مستغنی ولیک
اشک چشم دوستان را رشک سیل نوح کرد

عاقبت‌، چون مادح پیغمبر و اصحاب بود
مدح‌خوانان روح او عزم در ممدوح کرد

در عزایش گرچه کلکم قطعهٔ مجمل سرود
در فراغش لیک روحم ندبهٔ مشروح کرد

بهر تاربخ وفاتش زد رقم کلک بهار
عاقبت «‌مستغنی‌» بی «‌دل‌» وداع «‌روح‌» کرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲ - غم وطن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴ - قطعهٔ هندی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.