۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵ - تسلیت به سردار معزز حکمران بجنورد هنگامی که مادر او و مهرالسلطنه همسرش در یک زمان بدرود حیات گفتند

مگِری سردار، زان که گریه و زاری
سود ندارد در این زمانهٔ ریمن

رفته‌، به زاری وگریه باز نگردد
جز که‌ بخوشد دو چشم‌ و خسته‌ شود تن

مادر پرهیزگارت ار ز میان رفت
عز تو پاینده باد و بخت تو روشن

ور ز میان رفت مهر سلطنت تو
زنده به مانند ایلخانی و بهمن

ما همه ماندیم و آن عزیزان رفتند
درکنف رحمت خدای میهن

یکسره بایست راند تا سر منزل
هرکه ز من زودتر رسید به ازمن

ور غم هجران دل تو را بشکافد
مرهمی از صبر بر جریحه برافکن

گر به دل از صبر مرهمی ننهادی
کی ز بن چه برآمدی تن بیژن

جامه ی نیلی برآور از تن و درپوش
بر تنت از صبر و بردباری‌، جوشن

کسوت مردان مرد پوش و قوی باش
پیش بلیات این جهان کم از زن

گوش ندارد فلک به گریه و زاری
هیچ نیرزد جهان به ناله و شیون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴ - عز من قنع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.