هوش مصنوعی:
این شعر یک گفتوگوی عرفانی و فلسفی بین شاعر و دلش است که در آن دل به شاعر میگوید پس از تحمل رنجها، دیگر نباید انتظار شادی داشت. شاعر از دل دربارهی علت غم و رنجهایش میپرسد و دل پاسخ میدهد که از جهان و روزگار جز جفا و رنج نباید انتظاری داشت. در نهایت، شعر به ستایش امام رضا(ع) و اهل بیت(ع) میپردازد و از آنها به عنوان یاران و کمککنندگان در روز قیامت یاد میکند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، اشارههای مذهبی و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۵۳ - در مرثیه و تاریخ فوت ملکالشعرا صبوری
گفتم به دل چرا طربت شد بدل به غم
گفتا پس از صبوریم از دل طرب مخواه
گفتم چه خواهی از دل و جان بعد او بگوی
گفتا ز جان و دل، جز رنج و تعب مخواه
گفتم سبب چه شد که به غم مبتلا شدی
گفتا خدای داند از من سبب مخواه
گفتم که چرخ، قامت من چنبری نمود
گفتا ز چرخ غیر جفا و کرب مخواه
گفتم ز روزگار چه باید امید داشت
گفتا دگر ز شاخ صنوبر رطب مخواه
گفتم مگر به فضل و ادب آفتی رسید
گفتا دگر نشانه ز فضل و ادب مخواه
گفتم مگر نیارد روز و شبش نظیر
گفتا دگر نظیر وی از روز و شب مخواه
گفتم مگر خرد را خوشیده بوستان
گفتا ز بوستان خرد جز حطب مخواه
گفتم چگونه او ملک آمد به شاعران
گفتا به جز حقیقت از این لقب مخواه
گفتم مگر که مادح سلطان دین رضاست
گفتا بلی بغیر ویش منتسب مخواه
گفتم که دستگیر وی آیا به حشر کیست
گفتا جز از محمد و آل این طلب مخواه
گفتم که مصرعی پی تاریخ او بگوی
گفتا: «پساز صبوریم از دل طرب مخواه»
گفتا پس از صبوریم از دل طرب مخواه
گفتم چه خواهی از دل و جان بعد او بگوی
گفتا ز جان و دل، جز رنج و تعب مخواه
گفتم سبب چه شد که به غم مبتلا شدی
گفتا خدای داند از من سبب مخواه
گفتم که چرخ، قامت من چنبری نمود
گفتا ز چرخ غیر جفا و کرب مخواه
گفتم ز روزگار چه باید امید داشت
گفتا دگر ز شاخ صنوبر رطب مخواه
گفتم مگر به فضل و ادب آفتی رسید
گفتا دگر نشانه ز فضل و ادب مخواه
گفتم مگر نیارد روز و شبش نظیر
گفتا دگر نظیر وی از روز و شب مخواه
گفتم مگر خرد را خوشیده بوستان
گفتا ز بوستان خرد جز حطب مخواه
گفتم چگونه او ملک آمد به شاعران
گفتا به جز حقیقت از این لقب مخواه
گفتم مگر که مادح سلطان دین رضاست
گفتا بلی بغیر ویش منتسب مخواه
گفتم که دستگیر وی آیا به حشر کیست
گفتا جز از محمد و آل این طلب مخواه
گفتم که مصرعی پی تاریخ او بگوی
گفتا: «پساز صبوریم از دل طرب مخواه»
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲ - تاریخ تونل راه لرستان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴ - نی و بلوط
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.