۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵ - در میگساری

می مخور ور خوری مدام مخور
جز شب آن هم میان شام مخور

عرق ساده به زکنیاک است
به ز مرفین و جرس و تریاک است

چون ز پنجه شدی به سال فزون
بایدت خورد گندمی افیون

این من از ده طبیب بشنیدم
خود ازو نیز چیزها دیدم

گر تو را نیست حال معده خراب
می‌توان خورد گاهگاه شراب

چون به‌دست آیدت شراب کهن
همره شام یک دو جام بزن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴ - اندرز به جوانان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶ - جواب بهار به ادیب السلطنۀ سمعین «عطا»
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.