۳۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷ - مطایبه

ای از برما به خشم رفته
رخ بی‌سببی زما نهفته

ما را گنهی به جز وفا نیست
بهر چه تو را هوای ما نیست‌؟

آخر نه من و تو یار بودیم
بر عهد هم استوار بودیم

بهر چه ز ما گسستی ای دوست
در بر رخ‌دوست‌بستی‌ای دوست

عهدی به هزار وعده بستی
گر بستی عهد، چون شکستی

بازآی که خاک پات گردم
تو جان منی‌، فدات گردم

دستی بکشم به ساق پایت
سیگار بپچم از برایت

جام عرقی دهم به دستت
سازم ز خمار باده مستت

بینم شب و روز با جلالت
وز نعشهٔ چرس در خیالت

از بهر تو ای نگار بنگی
گویم غزلی بدین قشنگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶ - هدیۀ دوست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸ - در سبک عرفان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.