هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و سودایی‌شدن سخن می‌گوید و از بی‌خویشی و بیماری خود در این راه شکایت می‌کند. او از عقل و خرد خود گلایه دارد که به جای کمک، وسواس و پریشانی به او می‌دهد. همچنین، از دیگران می‌خواهد که دل‌های خود را حفظ کنند و به او نزدیک نشوند تا نظاره‌گر یا دلداده‌اش نباشند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سودایی‌شدن و شکایت از عقل ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۳۷

مَگَردانید با دِلْبَر، به حَقِّ صحبُت و یاری
هر آنچه دوش می‌گفتم زِبی خویشیّ و بیماری

وَگَر ناگَهْ قَضاءَ اللَّه، ازین‌ها بِشْنَود آن مَهْ
خود او داند که سودایی چه گوید در شبِ تاری

چو نَبْوَد عقل در خانه، پَریشان باشد افسانه
گَهی زیر و گَهی بالا، گَهی جنگ و گَهی زاری

اگر شورِ مرا یَزدان کُند توزیع بر عالَم
نبینی هیچ یک عاقل، شوند از عقل‌ها عاری

مَگَر ای عقل تو بر من همه وَسواس می‌ریزی؟
مَگَر ای ابر تو بر من شرابِ شور می‌باری؟

مُسلمانان مُسلمانان، شما دل‌ها نِگَه دارید
مَگَردا کَس به گِردِ من، نه نَظّاره نه دِلْداری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.