هوش مصنوعی: این متن داستان صخر شرید، یکی از ابطال عرب پیش از اسلام، را روایت می‌کند که در نبردی با آل اسد زخمی می‌شود و پس از آن در بستر بیماری می‌افتد. همسر و مادرش از او پرستاری می‌کنند، اما رفتار و نگرش آن‌ها متفاوت است. همسرش از وضعیت او خسته شده و ابراز ناامیدی می‌کند، در حالی که مادرش همچنان امیدوار است و حاضر است جانش را برای بهبودی او فدا کند. صخر با شنیدن حرف‌های آن‌ها، تفاوت میان عشق و وفاداری مادر و همسر را درمی‌یابد و به این موضوع تأمل می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین پیچیده‌ای مانند جنگ، وفاداری، و روابط انسانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از صحنه‌های توصیف‌شده (مانند زخم‌های جنگ) ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید

سخن صخر شرید است مثل
از پس واقعهٔ ذات اثل

بود از ابطال عرب‌، صخر شرید
پیش از اسلام به‌عهدی‌، نه بعید

بود این صخر از ابناء سلیم
داشت با آل اسد کین قدیم

رفت و راند از اسد اشتر دوهزار
وز پسش خیل اسدکشت سوار

بُد ربیعه پسر ثور زعیم
حمله بردند بر ابناء سلیم

حرب افتاد به دشتی که عرب
دشت ذات الاثلش داد لقب

صخر برگشت و یکی تیغ آهیخت
حرب را با پسر ثور آویخت

پسر ثور زدش نیزه به‌بر
نیزهٔ جان شکر و جوشن در

طعن‌، کاری بُد و جوشن بدرید
سرنیزه به تهیگاه رسید

حلقهٔ جوشن از آن زخم درشت
شد فرو در شکمش چار انگشت

صخر از آن زخم به بستر خوابید
سالی از آن الم آرام ندید

در پرستاری وی همسر و مام
کرده بر خوبشتن آرام حرام

ره‌نوردی مگر از راه رسید
زن او دید و ز حالش پرسید

گفت در رنج و عذابم شب و روز
بی‌ نصیب‌ از خور و خوابم‌ شب‌ و روز

راحتی هست به یأس و به امید
یأس و امّید ازین خانه رمید

به نگردد که دلم شاد شود
نه بمیرد مگر از یاد شود

روز دیگر کسی از راه گذشت
حالش از مادر او جویا گشت

گفت درمان شود انشاء الله
خوش و خندان شود انشاء الله

من نه مادر که کنیز صخرم
برخی جان عزیز صخرم

گرد سرگردم و درمان کنمش
جان ناچیز به قربان کنمش

صخر، آن هر دو سخن بازشنید
مژه تر کرد و ز دل آه کشید

گفت سلمی زن خوشمنظر من
شد ملول از من و از محضر من

لیک مادر ز ملال آزاد است
دل زارش به امیدی شاد است

زن کجا همسر مادر باشد؟
کی مه و مهر برابر باشد؟

آن که زن همسر مادر دارد
وان دو را قدر، برابر دارد

روزش ار تیره شود هست بجا
زن کجا، مادر پر مهر کجا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - در وصف استاد حسین بهزاد نقاش عالیمقام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - زن قاضی ری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.