۲۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹ - مخبر بی‌خبر

مخبر ما رفت و آمد تنگدست
بیخبر چون گنگ خواب‌آلود مست

دفتری خالی ز اخبار جدید
همچو چشم بنده اوراقش سفید

لب ز بوری سوی زبرآوبخه
وز دهانش آب حسرت ربخته

یک نظرسوی من و دیگر نظر
سوی‌ شاگردی که می‌خواهد خبر

گفتم اخبار وزارتخانه چیست‌؟
اطلاعات خود و بیگانه چیست‌؟

چیست اوضاع اخیر اصفهان‌؟
چیست احوالات آذربایجان‌؟

کار مظلومین کردستان چه شد؟
قصه کاشان و اردستان چه شد؟

دولت از سلماس و خوی اگاه نیست
پس بگو اوضاع کرمانشاه چیست‌؟

دانم آگه نیستی از ناصری
کس ندید آن تلگراف آخری

لیک در دزفول و خوزستان چه بود؟
وقعهٔ بوشهر و شهرستان چه بود؟

صحبت سنجابی و کلهر چه شد؟‌!
در بروجرد اغتشاش لر چه شد؟

از جنوب ار نیست اصلا اطلاع
ور در آنجا نیست دعوا و نزاع

استرآباد و قشون روس چیست‌؟‌!!
گفتگوی گنبد قابوس چیست‌؟

گفتگوی شاهرود آخر چه بود؟
من ندانم هرچه بود آخر چه بود؟

خود بگو مازندران حالش چیه‌؟
انزلی و رشت احوالش چیه‌؟

روس در قزوین چه وارد کرده است‌؟
یا چه میزان قوه بیرون برده است‌؟

من ز هر جانب از او اندر سئوال
مخبر بیچاره سرگردان و لال

گفتمش بیچاره گنگی یا کری‌؟‌!!
یا تو هم‌ چون من به‌ حال دیگری‌؟‌!

ساعت پنج است و مطلب لازم است
از برای اول شب لازمست

مطبعه بیکار و سرگردان شده
روزنامه بی‌خبر، ویلان شده

آخر آمد مخبر بیچاره جِر
عقدهٔ حلقوم او شد منفجر

گفت صد لعنت به شمر و حرمله
داد از دست وزیر داخله‌!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰ - جُعَل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.