۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹ - خرس و امرود

یکی گرسنه خرس در باغ جست
مگرمیوه نغزی آرد بدست

به هرسو نگه کرد با حرص وآز
یک امرود بن دید رسته دراز

به بالا بلند و به پهلو فراخ
ستبر وکشن برگ و بسیار شاخ

ز هر برگ، رخشان یکی آمرود
چو نجم ثریا زچرخ کبود

بجنبید و غرید خرس از شعف
بمالید بر خاک هر چار کف

همی‌ جست‌ چابک‌ به‌ ساق‌ درخت
که پرچین خارش بدرید رخت

نگه کردکز ساقه تا بیخ شاخ
همی خاربن برشده لاخ لاخ

ببسته است دهقان داننده کار
به‌ساق درخت از پی دزد، خار

همه خارها چون سرنیزه‌ها
کزان نیزه‌ها کس نگشتی رها

غمی گشت‌خرس از چنان‌سخت‌جای
بگشت و بلیسید دو دست و پای

برنجید از آن کار، زاندازه بیش
ولیکن نیاورد با روی خویش

روان کشت‌ازآن‌باغ‌و با خویش کفت
که رسم بزرگی نشاید نهفت

من این باغ امرود و این بار تر
نهادم به وقف مزار پدر

چو بینیش بر خاک ره سوده شد
زبانش به خیرات بگشوده شد

کسی چون ز سودی جدا ماندا
مران سود را ناروا خواندا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸ - راستی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰ - شاه حریص ترجمهٔ یکی !ز قطعات فر!نسه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.