هوش مصنوعی:
این متن درباره اهمیت راستگویی و پیامدهای آن است. با ذکر مثالهایی مانند داستان مردی که از پیامبر دفاع کرد و با راستگویی خود را نجات داد، تأکید میکند که راستگویی حتی در شرایط خطرناک نیز ارزشمند است. همچنین اشاره میکند که گاهی سکوت بهتر از گفتن حقایقی است که ممکن است باعث آشوب شود. در نهایت، متن تفاوت بین راستگویی مفید و دروغ مصلحتی را بررسی میکند.
رده سنی:
14+
محتوا شامل مفاهیم اخلاقی و پیچیدگیهای مربوط به راستگویی و دروغ است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر و مثالهای تاریخی ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۶۸ - راستی
شنیدم که شاهنشهی نقش بست
ابر خاتم خویشتن: «راست رست»
درین باغ تا راستی، رستهای
وگر شاخ ناراستی خستهای
بگو راست، ور بیم جان داردت
که خود راستی در امان داردت
یکی روز در مکه غوغا بخاست
به کین محمد که میگفت راست
به یاری رسیدش یکی رادمرد
به چیزبش پیچید و بر دوش کرد
به ره در رسیدند غوغاییان
گرفتند آن مرد را در میان
بگفنند کاین چیست؟ گفت این نبی است
در این پشتواره جز او هیچ نیست
گزندآوران بی گزندان شدند
بهشوخی گرفتند و خندان شدند
ز راهش گذشتند و بگذشت پیر
وز آن راستگویی برست آن امیر
نگر تا پیمبر چه گفت از خرد:
«بگو راست هرچند مرگ آورد»
شنو تا بدانی که این راز چیست
که گر نشنوی بر تو باید گریست
مگوی آنچه داری به دل راست راست
که هر راست را بازگفتن خطاست
بسا راست کآشوبها راست کرد
وزآن گفته خصم آنچه میخواست کرد
نه هر راست را بایدت گفت تیز
نگر تا نگویی به جز راست چیز
کجا فتنه خیزد زگفتار راست
خموشی گزیدن در آنجا رواست
گروهی دروغی روا داشتند
به یکجای و آن خیر پنداشتند
دروغی کجا سود آید از آن
به از راست کآشوب زاید از آن
منت راست گوبم که چونین دروغ
وگر سود بخشد ندارد فروغ
ز خوبی زبان خاستن بودنی است
ولی در بدی هیچگه سود نیست
ابر خاتم خویشتن: «راست رست»
درین باغ تا راستی، رستهای
وگر شاخ ناراستی خستهای
بگو راست، ور بیم جان داردت
که خود راستی در امان داردت
یکی روز در مکه غوغا بخاست
به کین محمد که میگفت راست
به یاری رسیدش یکی رادمرد
به چیزبش پیچید و بر دوش کرد
به ره در رسیدند غوغاییان
گرفتند آن مرد را در میان
بگفنند کاین چیست؟ گفت این نبی است
در این پشتواره جز او هیچ نیست
گزندآوران بی گزندان شدند
بهشوخی گرفتند و خندان شدند
ز راهش گذشتند و بگذشت پیر
وز آن راستگویی برست آن امیر
نگر تا پیمبر چه گفت از خرد:
«بگو راست هرچند مرگ آورد»
شنو تا بدانی که این راز چیست
که گر نشنوی بر تو باید گریست
مگوی آنچه داری به دل راست راست
که هر راست را بازگفتن خطاست
بسا راست کآشوبها راست کرد
وزآن گفته خصم آنچه میخواست کرد
نه هر راست را بایدت گفت تیز
نگر تا نگویی به جز راست چیز
کجا فتنه خیزد زگفتار راست
خموشی گزیدن در آنجا رواست
گروهی دروغی روا داشتند
به یکجای و آن خیر پنداشتند
دروغی کجا سود آید از آن
به از راست کآشوب زاید از آن
منت راست گوبم که چونین دروغ
وگر سود بخشد ندارد فروغ
ز خوبی زبان خاستن بودنی است
ولی در بدی هیچگه سود نیست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷ - داستان رستم و اسفندیار
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹ - خرس و امرود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.