۶۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴ - رنج و گنج

بروکار می کن مگو چیست کار
که سرمایهٔ جاودانی است کار

نگر تاکه دهقان دانا چه گفت
به ‌فرزندگان‌، چون‌ همی‌خواست خفت

که میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان‌ اندر اوست

من آن را ندانستم اندرکجاست
پژوهیدن و یافتن با شماست

چوشد مهرمه کشتگه‌برکنید
همه جای آن زیر و بالا کنید

نمانید ناکنده جایی ز باغ
بگیرید از آن گنج هرجا سراغ

پدر مرد و پوران به امید گنج
به کاویدن دشت بردند رنج

به گاوآهن و بیل کندند زود
هم‌اینجا، هم‌آنجا و هرجا که بود

قضا را در آن‌ سال‌ از آن خوب شخم
ز هرتخم برخاست هفتاد تخم

نشد گنج پیدا ولی رنجشان
چنان چون پدرگفت شد گنجشان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه !ز یک قطعه فرانسه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵ - مرع دستانسرای
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.