هوش مصنوعی:
این شعر یک نصیحت نامهٔ اخلاقی و سیاسی است که خطاب به پادشاه سروده شده است. شاعر از پادشاه میخواهد که از ستم و خودسری دست بردارد، به مشروطه و عدالت روی آورد، و به فکر ملت باشد. او هشدار میدهد که ستم و پیمانشکنی عواقب بدی دارد و پادشاه را به یاد روز قیامت و مکافات الهی میاندازد. شاعر همچنین از وضعیت نابسامان کشور و رنجهای مردم سخن میگوید و امیدوار است که با ظهور مشروطه، روزهای بهتری فرا برسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق سیاسی، اجتماعی و مذهبی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آگاهی نسبت به مسائل تاریخی و اخلاقی دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و انتقادات سیاسی ممکن است برای سنین پایینتر نامفهوم یا سنگین باشد.
پند سعدی
پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود
که از این کار جز ادبار نگردد مشهود
جودکن در ره مشروطه که گردی مسجود
«شرف مرد به جود است و کرامت به سجود»
«هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود»
ملکا جور مکن پیشه و مشکن پیمان
که مکافات خدائیت بگیرد دامان
خاک بر سر کندت حادثهٔ دور زمان
«خاک مصر طربانگیز نبینی که همان»
«خاک مصر است ولی بر سر فرعون و جنود»
ملکا خودسری و جور تو ایران سوز است
به مکافات تو امروز وطن فیروز است
تابش نور مکافات نه از امروز است
«اینهمان چشمهٔ خورشیدجهانافروز است»
« که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود»
بیش از این شاها بر ربشهٔ خود تیشه مزن
خون ملت را در ورطهٔ ذلت مفکن
بیخ خود را به هوا و هوس نفس مکن
«قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن»
« گرت ایمان درست است به روز موعود»
کشت ملت راکردی ز ستم پاک درو
شدکهن قصهٔ چنگیز ز بیداد تو نو
به جهان دل ز چهبندی پسازین گفت و شنو
«ای که در نعمت و نازی به جهان غره مشو»
« که محالست درین مرحله امکان خلود»
بگذر از خطه تبریز و مقام شهداش
بشنوآن قصهٔ جانسوز و دل از غم بخراش
اندر آن خطه پس از آن کشش و آن پرخاش
«خاک راهی که بر آن می گذری ساکن باش»
« که عیون است و جفون است و خدود است و قدود»
شاه یک دل نشد وکار هباگشت و هدر
ملت خسته، درین مرحله کن فکر دگر
پای امید منه بر در شاه خود سر
«دست حاجت چو بری ییش خداوندی بر»
« که کریم استو رحیماست و غفوراست و ودود»
شاه خود کیست بدین کبر و انانیت او
تا نکو باشد دربارهٔ ما نیت او
ما پرستندهٔ حقیم و الوهیت او
« کز ثری تا به ثریا به عبودیت او»
«همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود»
سر زند کوکب مشروطه ز گردون کمال
به سر آید شب هجران و دمد صبح وصال
کار نیکو شود از فرّ خدای متعال
«ای که در شدت فقری و پریشانی حال»
«صبرکن کاین دوسه روزی بهسر آید معدود»
جز خطاکاری ازین شاه نمی باید خواست
کانچه ما در او بینیم سراسر به خطاست
مدهش پند که بر بدمنشان پند هباست
«پند سعدی که کلید در گنج سعداست»
«نتواند که بهجا آورد الا مسعود»
که از این کار جز ادبار نگردد مشهود
جودکن در ره مشروطه که گردی مسجود
«شرف مرد به جود است و کرامت به سجود»
«هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود»
ملکا جور مکن پیشه و مشکن پیمان
که مکافات خدائیت بگیرد دامان
خاک بر سر کندت حادثهٔ دور زمان
«خاک مصر طربانگیز نبینی که همان»
«خاک مصر است ولی بر سر فرعون و جنود»
ملکا خودسری و جور تو ایران سوز است
به مکافات تو امروز وطن فیروز است
تابش نور مکافات نه از امروز است
«اینهمان چشمهٔ خورشیدجهانافروز است»
« که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود»
بیش از این شاها بر ربشهٔ خود تیشه مزن
خون ملت را در ورطهٔ ذلت مفکن
بیخ خود را به هوا و هوس نفس مکن
«قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن»
« گرت ایمان درست است به روز موعود»
کشت ملت راکردی ز ستم پاک درو
شدکهن قصهٔ چنگیز ز بیداد تو نو
به جهان دل ز چهبندی پسازین گفت و شنو
«ای که در نعمت و نازی به جهان غره مشو»
« که محالست درین مرحله امکان خلود»
بگذر از خطه تبریز و مقام شهداش
بشنوآن قصهٔ جانسوز و دل از غم بخراش
اندر آن خطه پس از آن کشش و آن پرخاش
«خاک راهی که بر آن می گذری ساکن باش»
« که عیون است و جفون است و خدود است و قدود»
شاه یک دل نشد وکار هباگشت و هدر
ملت خسته، درین مرحله کن فکر دگر
پای امید منه بر در شاه خود سر
«دست حاجت چو بری ییش خداوندی بر»
« که کریم استو رحیماست و غفوراست و ودود»
شاه خود کیست بدین کبر و انانیت او
تا نکو باشد دربارهٔ ما نیت او
ما پرستندهٔ حقیم و الوهیت او
« کز ثری تا به ثریا به عبودیت او»
«همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود»
سر زند کوکب مشروطه ز گردون کمال
به سر آید شب هجران و دمد صبح وصال
کار نیکو شود از فرّ خدای متعال
«ای که در شدت فقری و پریشانی حال»
«صبرکن کاین دوسه روزی بهسر آید معدود»
جز خطاکاری ازین شاه نمی باید خواست
کانچه ما در او بینیم سراسر به خطاست
مدهش پند که بر بدمنشان پند هباست
«پند سعدی که کلید در گنج سعداست»
«نتواند که بهجا آورد الا مسعود»
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: مسمط
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در مدح امیرمؤمنان (ع)
گوهر بعدی:فتح تهران
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.