هوش مصنوعی: این شعر روایتی از ظلم و ستم در دوران مشروطه است، که در آن یک مرد بی‌گناه به نام «هایم» مورد شکنجه و آزار قرار می‌گیرد. شحنه شهر (مامور حکومتی) با ادعای مسلمانی، به خشونت و بی‌عدالتی دست می‌زند و افراد بی‌گناه را تحت فشار قرار می‌دهد. همچنین اشاره‌ای به قتل‌های ناحق مانند کشته شدن «مدرس» دارد. این متن انتقادی از فساد و خشونت حاکمان آن دوران است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل توصیف خشونت، شکنجه و ظلم است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین درک کامل موضوع نیاز به آگاهی از تاریخ مشروطه و مسائل سیاسی-اجتماعی آن دوران دارد.

تمثیل

گشت مردی شریک پرخواری
کرد تقسیم توشه را باری

گفت یک چیز ازین دوگانه بخواه
خربزه یا که هندوانه بخواه

گفت من هر دوانه می‌خواهم
خربزه‌، هندوانه می‌خواهم

برد مشروطه داغ و چوب و فلک
جای آن ساخت حبس نمره یک

شحنهٔ شهر هر دو وانه گرفت
خربزه داشت هندوانه گرفت

کرد من‌باب دبه و لنجه
حبس تاریک جفت اشکنجه

دست‌بند و شکنجه‌های دگر
تاز‌بانه ز جملگی بدتر

گاهگاهی هم از پی تحقیق
آب جوشیده می‌شود تزریق

آن شنیدم که «‌هایم‌» بدبخت
مبتلا شد بدین شکنجهٔ سخت

تا گروهی ز عارف و عامی
یار خود سازد، اینت بدنامی

و آن یهودی ز تهمت دگران
بست لب با چنین عذاب گران

وان که او را شکنجه می‌فرمود
مسلمی بود شوم‌تر ز جهود

بود تشنه‌، به خون ایرانی
شحنه با دعوی مسلمانی

بود «‌هایم‌» بدان دلآگاهی
بهتر از صدهزار «‌درگاهی‌»

کاو به‌ ناحق نبرد نام کسی
وین به خلق افترا ببست بسی

برد از آغاز آن جهول ظلوم
دست در خون عشقی مظلوم

بعد از آن تا زند مؤسس را
زد به تیر بلا‌ «‌مدرس‌» را

شحنهٔ شهر چون که شد فتاک
دگران را ز قتل و فتک چه باک

دارم افسانه‌ای ز «‌درگاهی‌»
شاهکاریست بشنو ار خواهی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سبب بنای زندان
گوهر بعدی:حکایت حاج واعظ قزوینی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.