هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دوری معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که به او رحم کند. شاعر از احساسات عمیق خود صحبت می‌کند و بیان می‌دارد که بدون معشوق، حتی در بهترین شرایط نیز احساس زندانی بودن می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و از دوری او رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۵۵۸

اَلا ای نَقْشِ روحانی، چرا از ما گُریزانی؟
تو خود از خانه‌یی آخِر، زِحالِ بَنده می‌دانی

به حَقِّ اشکِ گَرمِ من، به حَقِّ رویِ زَردِ من
به پیوندی که با تُسْتَم، وَرایِ طورِ انسانی

اگر عالَم بُوَد خندان، مرا‌‌ بی‌تو بُوَد زندان
بَس است آخِر، بِکُن رَحمی بَرین مَحْرومِ زندانی

اگر با جُمله خویشانم، چو تو دوری، پَریشانم
مَبادا ای خدا کَس را بدین غایَت پَریشانی

بَران پایِ گُریزانَت، چه بَربَندم که نَگْریزی؟
به جانِ‌‌ بی‌وَفا مانی، چو یارِ ما گُریزانی

وَرْ از نُه چَرخ بَرتازی، بِسوزی هفت دریا را
بِدَرَّم چَرخ و دریا را به عشق و صبر و پیشانی

وَگَر چون آفتابی هم، رَوی بر طارَمِ چارُم
چو سایه در رِکابِ تو هَمی‌آیم به پنهانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.