هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دل خسته و روح ناآرام خود میگوید و از شور و نالههای درونیاش سخن میراند. او از آرزوهای از دست رفته و عشقی ناکام مینالد و احساس میکند که نوشتههایش بازتابی از درد و رنج اوست. در نهایت، از سیاهکاریهای خود خسته شده و به برگهای سفید دفترش به عنوان نمادی از ناامیدی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و روانشناختی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربههای زندگی نیاز دارد. همچنین، مفاهیمی مانند ناامیدی، مرگ و اندوه ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
برگ های سپید دفتر من
در دل خستهام چه می گذرد؟ این چه شوریست باز در سر من؟
باز از جان من چه میخواهند، برگهای سپید دفتر من؟
من به ویرانه های دل چون بوم، روزگاریست های و هو دارم
نالهای دردناک و روحگداز بر سر گور آرزو دارم
این خطوط سیاه سر در گم؛ دل من، روح من، روان من است
آنچه از عشق او رقم زدهام، شیرهٔ جان ناتوان من است
سوز آهم اثر نمی بخشد، دفتری را چرا سیاه کنم؟
شمع بالین مرگ خود باشم، کاهش جان خود نگاه کنم
بس کنم این سیاهکاری، بس، گرچه دل ناله میکند: «بس نیست»
برگهای سپید دفتر من! از شما روسیاهتر کس نیست
باز از جان من چه میخواهند، برگهای سپید دفتر من؟
من به ویرانه های دل چون بوم، روزگاریست های و هو دارم
نالهای دردناک و روحگداز بر سر گور آرزو دارم
این خطوط سیاه سر در گم؛ دل من، روح من، روان من است
آنچه از عشق او رقم زدهام، شیرهٔ جان ناتوان من است
سوز آهم اثر نمی بخشد، دفتری را چرا سیاه کنم؟
شمع بالین مرگ خود باشم، کاهش جان خود نگاه کنم
بس کنم این سیاهکاری، بس، گرچه دل ناله میکند: «بس نیست»
برگهای سپید دفتر من! از شما روسیاهتر کس نیست
۱۳۱۲
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:خنده ی خورشید
گوهر بعدی:اشک شوق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.