هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تاریکی، درد بی‌درمان، تنهایی و رنج‌های زندگی می‌گوید. او به دنبال معنا و آرزوهایش در دنیایی پر از ظلمت و بی‌وفایی می‌گردد، اما تنها با ناتوانی و بی‌زبانی روبرو می‌شود. در نهایت، درد او به عشق و آرزوی بهشتی گم‌شده گره می‌خورد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی، عرفانی و عاطفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، لحن شعر سنگین و پر از نمادهای ادبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

زندگی

چه می‌ جویم در این تاریکی ژرف‌؟، چه می ‌گویم میان زاری و آه
چه می‌نالم‌، نه درمان دارد این درد، چه می‌پویم‌، نه پایان دارد این راه

در این صحرای هول‌انگیز و تاریک، به دنبال چه می‌گردم شب و روز؟
چه می‌خواهم در این دریای ظلمت، از این امواج سرد عافیت‌سوز؟

به دستم‌: شمع خاموش جوانی، به پایم‌: داغ‌های ناتوانی...
به جانم‌: آتش بی‌ همزبانی، به دوشم‌: بار رنج زندگانی...

نه از کوی محبت رد پایی، نه از شهر وفا نور صفایی!
نه راه دوستی را رهنمایی، نه آهنگ صدای آشنایی

چه می‌پویم‌؟ - ره بی انتهایی، چه می‌جویم‌؟! - بهشت آرزو را
چه می‌نالم‌؟! - ز درد بی دوایی، چه می‌گویم‌؟! - حدیث عشق او را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آغوش امید
گوهر بعدی:دیدار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.