هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق ناکام و درد فراق می‌گوید. او با وجود شکست در عشق، هنوز به معشوق وفادار است و از خداوند می‌خواهد که عشقش پاک بماند. شاعر از ناباوری معشوق به عشق او و رنجی که متحمل شده است، سخن می‌گوید و در نهایت، از خداوند می‌خواهد که معشوق را یاری کند. او در پایان، از ساقی اجل می‌خواهد که شراب مرگ را به او بنوشاند تا دیگر معشوق را نبیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی و اشاره به مرگ است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شباهنگ

باور نداشتم که گل آرزوی من، با دست نازنین تو بر خاک اوفتد
با این‌همه، هنوز به جان می پرستم؛ بالله اگر که عشق چنین پاک اوفتد

می بینمت هنوز به دیدار واپسین، گریان درآمدی که: «فریدون خدا نخواست!»
غافل که من به جز تو خدایی نداشتم، اما دریغ و درد نگفتی چرا نخواست!

بیچاره دل خطای تو در چشم او نکوست، گوید به من: «هر آن‌چه که او کرد، خوب کرد»
«فردای ما» نیامد و خورشید آرزو؛ تنها سپیده‌ای زد و آنگه ... غروب کرد

بر گورِ عشق خویش شباهنگ ماتمم، دانی چرا نوای عزا سر نمی کنم؟
تو صحبت محبت من باورت نبود، من ترک دوستی ز تو باور نمی کنم

پاداش آن صفای خدایی که در تو بود، این واپسین ترانه تو را یادگار باد
ماند به سینه‌ام غم تو یادگار تو، هرگز غمت مباد و خدا با تو یار باد.

دیگر ز پا فتاده‌ام ای ساقیِ اجل، لب تشنه‌ام، بریز به کامم شراب را
ای آخرین پناه من، آغوش باز کن؛ تا ننگرم پس از رخ او آفتاب را.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شب های شاعر
گوهر بعدی:بازگشت
نظرها و حاشیه ها
ناصر دزفولی
۱۳۹۹/۵/۱۲ ۱۵:۰۰

((گریان درآمدی)) که فریدن خدا نخواست ؟ یا ((خندان)) ؟