هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مقاومت و پایداری در برابر سرنوشت سخت و زندان زندگی اشاره می‌کند. او از مرگ نمی‌ترسد و زندگی را پر از رنج و فریب می‌داند، اما همچنان به مبارزه ادامه می‌دهد. شاعر از سرنوشت می‌خواهد که به او سخت‌تر بزند تا مطمئن شود که هنوز زنده است و روحش در آتش بیداد سرنوشت می‌سوزد. او زندگی جاودانه را از سرنوشت طلب می‌کند و می‌خواهد که تازیانه‌هایش را محکم‌تر بزند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی مانند مقاومت در برابر سرنوشت، رنج زندگی و تقاضای جاودانگی است که برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های سنگین مانند تازیانه‌های سرنوشت و آتش بیداد ممکن است برای سنین پایین سنگین و نامفهوم باشد.

اسیر

جان می‌دهم به گوشة زندان سرنوشت، سر رابه تازیانة او خم نمی‌ کنم
افسوس بر دو روزة هستی نمی‌خورم، زاری براین سراچة ماتم نمی ‌کنم

با تازیانه‌های گرانبار جانگداز؛ پندارد آن، که روحم را رام کرده است
جان‌ سختیم نگر،که فریبم نداده است، این بندگی، که زندگی ‌اش نام کرده است

بیمی به دل ز مرگ ندارم که زندگی، جز زهرغم نریخت شرابی به جام من
گر من به تنگنای ملال‌آور حیات؛ آسوده یک نفس زده باشم حرام من!

تادل به زندگی نسپارم،به صد فریب؛ می‌پوشم از کرشمة هستی نگاه را
هرصبح و شام چهره نهان می کنم به اشک، تا ننگرم تبسم خورشید و ماه را

ای سرنوشت، از تو کجا می توان گریخت؟من راه آشیان خود از یاد بُرده‌ام
یک دم مرا به گوشة راحت رها مکن، با من تلاش کن که بدانم نَمُرده‌ام!

ای سرنوشت، مَردِ نبردت منم بیا، زخمی دگر بزن که نیفتاده‌ام هنوز
شادم از این شکنجه، خدا را، مکن دریغ، روحم را در آتش بیداد خود بسوز!

ای سرنوشت! هستی من در نبرد توست؛ بر من ببخش زندگی جاودانه را!
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند، محکم بزن به شانة من تازیانه را!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گناه دریا
گوهر بعدی:آسمان کبود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.