هوش مصنوعی: این شعر تصویری از طبیعت زنده و شاداب گذشته را ترسیم می‌کند که اکنون به دشتی غمگین و خشک تبدیل شده است. شاعر با حسرت از روزگاران گذشته یاد می‌کند که در آن دهقانان شاد، رودخانه‌های پرآوازه و بادهای مهربان وجود داشتند. اما اکنون تنها خارها و سنگلاخ‌های سرد باقی مانده‌اند. شعر با پرسشی درباره ناپدید شدن دوستی و زیبایی‌ها پایان می‌یابد.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

دشت

در نوازش های باد ،
در گل لبخند دهقانان شاد ،
درسرود نرم رود ،
خون گرم زندگی جوشیده بود .

نوشخند مهر آب ،
آبشار آفتاب ،
در صفای دشت من کوشیده بود .

شبنم آن دشت ، ازپاکیزگی ،
گوییا خورشید را نوشیده بود !

روزگاران گشت و... گشت؛

داغ بر دل دارم از این سرگذشت ،
داغ بر دل دارم از مردان دشت .

یاد باد آن خوش نوا آواز دهقانان شاد
یاد باد آن دلنشین آهنگ رود
یاد باد آن مهربانی های باد
« یاد باد آن روزگاران یاد باد»

دشت با اندوه تلخ خویش تنها مانده است
زان همه سرسبزی و شور و نشاط
سنگلاخی سرد بر جا مانده است !

آسمان از ابر غم پوشیده است ،
چشمه سار لاله ها خوشیده است ،

جای گندم های سبز ،
جای دهقانان شاد ،
خارهای جانگزا جوشیده است !
بانگ بر می دارم از دل :
« خون چکید از شاخ گل ، باغ و بهاران را چه شد ؟
دوستی کی آخر آمد ، دوستداران را چه شد؟ »
سرد و سنگین ، کوه می گوید جواب :
ــ خاک ، خون نوشیده است!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:چرا از مرگ می ترسید؟
گوهر بعدی:فقیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.