۱۷۱۷ بار خوانده شده

غریبه

‌دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت
که هوش از سرم ربود
من جاودانی‌ام که پرستوی بوسه‌ات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه می‌ کنی
دل را که در بهشت خدا هم غریب بود...
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:چراغ میکده
گوهر بعدی:اشک زهره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.