هوش مصنوعی: شاعر در این متن، گذر سریع و ناپایدار خود را در شب توصیف می‌کند. او از طبیعت خاموش و تاریک شب، دره‌ها، گردنه‌ها، نور ماه و چراغ‌ها سخن می‌گوید و احساس تنهایی و خستگی خود را با ستاره‌ای غمگین به اشتراک می‌گذارد. در ادامه، او از عشق به روشنایی و امید به رسیدن به سحر و آفتاب سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه برای این عشق تلاش کرده و از شب گذشته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

سفر در شب

همچون شهاب میگذرم در زلال شب...

از دشت های خالی و خاموش
از پیچ و تاب گردنه ها،
قعر دره ها...
نور چراغها،
چون خوشه های آتش
در بوته های دود
راهی میان ظلمت شب باز میکند
همراه من، ستاره غمگین و خسته ای
در دور دست ها
پرواز میکند.

نور غریب ماه
نرم و سبک به خلوت آغوش دره ها
تن میکند رها.

بازوی لخت گردنه، پیچیده کامجو
بر دور سینهء هوس انگیزه تپه ها
باد از شکاف دامنه فریاد میزند...

من همچون بادمی گذرم روی بال شب...

در هر سوی راه
غوغای شاخه ها و گریز درخت هاست
با برگ های سوخته،
با شاخه های خشک
سر میکشند در پی هم خارهای گیج

گاهی دو چشم خونین از لای بوته ها،
مبهوت می درخشد و محسور می شود!
گاهی صدای وای کسی از فراز کوه
در های و هوی همهمه ها دور می شود.

ای روشنایی سحر ای آفتاب پاک!
ای مرز جاودانه نیکی!
من با بمید وصل تو شب را شکسته ام
من در هوای عشق تو از شب گذشته ام
بهر تو دست و پا زئده ام در شکنج راه
سوی تو بال و پر زده ام در ملال شب!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:چتر وحشت
گوهر بعدی:خوشه اشک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.