هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مقایسه‌ی نقش پای انسان بر ساحل با نقش انسان در جهان می‌پردازد. او ابتدا از ناپایداری نقش پا و محو شدن آن در موج‌ها سخن می‌گوید، سپس به تفاوت‌های اساسی بین نقش پا و نقش انسان در جهان اشاره می‌کند. شاعر معتقد است که انسان‌هایی که در جهان تأثیرگذار بوده‌اند، مانند خدایان نقش‌آفرینی کرده‌اند و جانشان در تار و پود جان دیگران تنیده شده است. در پایان، او تأکید می‌کند که تنها نقش‌های ماندگار و سازنده هستند که از گزند زمان در امان می‌مانند و انسان را جاودانه می‌سازند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند ناپایداری هستی، نقش انسان در جهان و جاودانگی، برای درک و فهم نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. این مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و ناملموس باشد.

نقش

نقش پایی مانده بود از من، به ساحل، چند جا
ناگهان، شد محو،
با فریادِ موجی سینه سا!
آنکه یک دم، بر وجود من، گواهی داده بود؛
از سرِ انکار، می پرسید: کو؟ کی؟
کِی؟ کجا؟

ساعتی بر موج و برآن جای پا حیران شدم
از زبانِ بی زبانان می شنیدم نکته ها:

این جهان: دریا،
زمان: چون موج،
ما: مانند نقش،
لحظه ایی مهمانِ ای هستی دِهِ هستی رُبا!
*
یا سبک پروازتراز نقش، مانند حباب،
برتلاطم های این دریای بی پایان رها

لحظه ایی هستیم سرگرم تماشا ناگهان،
یک قدم آن سوی تر، پیوسته با باد هوا!
*
باز می گفتم: نه! این سان داوری بی شک خطاست.
فرقِ بسیارست بین نقش ما، با نقش پا.

فرقِ بسیارست بین جانِ انسان و حباب
هر دو بربادند، اما کارشان از هم جدا؛

مردمانی جانِ خود را بر جهان افزوده اند
آفتاب جانِ شان در تارپود جانِ ما!

مردمانی رنگِ عالم را دگرگون کرده اند
هر یکی در کار خود نقش آفرین همچون خدا!
*
هر که بر لوحِ جهان نقشی نیفزاید ز خویش،
بی گمان چون نقش پا محو است در موج فنا

نقش هستی ساز باید نقش بر جا ماندنی
تا چو جانِ خود جهان هم جاودان دارد تو را!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:پنجره
نظرها و حاشیه ها
زهرا توکلی
۱۴۰۱/۲/۶ ۲۳:۵۱

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما