هوش مصنوعی: شاعر در شب تاریک و پر از وهم، شاهد افتادن برگ زرد ماه از شاخه است. او در جنگل یادها سرگردان است و درد عجیبی را احساس می‌کند، گویی ماه خود را گم کرده است. درختان به نظر زشت می‌آیند و شاعر از آنها درباره ماه زیبا می‌پرسد. ناگهان اشباحی ظاهر می‌شوند و فردی را به عنوان اهریمن معرفی می‌کنند که ماه را چیده و به اعماق جنگل برده است. شاعر با خشم به سوی او می‌رود، اما پس از آن چیزی به یاد نمی‌آورد. در پایان، او تنها در بیشه‌زار یادها می‌ماند و ماه در آسمان صبحدم سرمستانه می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و روانی مانند تنهایی، اندوه، وهم و خشونت است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، استفاده از نمادهای پیچیده و فضای تاریک شعر، درک آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌سازد.

در بیشه زار یادها

شب بود و ابر تیره و هنگامه باد
ناگاه برگ زرد ماه از شاخه افتاد!
من ماندم و تاریکی و امواج اوهام
در جنگل یاد!

آسیمه سر، در بیشه زاران می ‌دویدم.
فریادها بر می ‌کشیدم.
درد عجیبی چنگزن در تار و پودم.
من، ماه خود را،
گم کرده بودم!

از پیش من صف‌های انبوه درختان می گذشتند
«ــ ... بی ماه من این ها چه زشتند...!»

ــ آیا شما آن ماه زیبا را ندیدید؟
ــ آیا شما، او را نچیدید؟...

ناگاه دیدم فوج اشباح
دست کسی را می کشند از دور، با زور
پیش من آوردند و گفتند:
اهریمن است این!
خودکامه باد!
دیوانه مستی که نفرین‌ها بر او باد!

ماه شما را
این سنگدل از شاخه چیده‌ست!
او را همه شب تا سحر در بر کشیده‌ست!
آنگاه تا اعماق جنگل پر کشیده‌ست.

من دستهایم را به سوی آن سیه‌چنگال بردم
شاید گلویش را فشردم!
چیزی دگر یادم نمی‌آید ازین بیش
از خشم، یا افسوس، کم‌ کم رفتم از خویش!

دربیشه‌زار یادها، تنهای تنها
افتاده بودم، باد در دست!
در آسمان صبحدم، ماه،
می رفت سرمست!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نوایی تازه
گوهر بعدی:حرف طرب انگیز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.