هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تجربههای عرفانی و روحانی خود در شب میگوید که صداهای ماورایی مانند بال ماهتاب، شهاب و پای خواب را با جان شنیده است. اما در روز، با وجود گرسنگی و تشنگی، از شکایتها و نالههای مردم درباره نان و آب ناراحت است. در پایان، شادی و سپاس را به سرنوشت و روان رهشناس تقدیم میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و انتزاعی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، نقد اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شادیِ خویش
من، که شب صدای بال ماهتاب را،
بانگ پر گشودن شهاب را،
من که شب، صدای پای خواب را؛
روشن و روان،
ــ به گوش جان ــ
شنیده ام؛
روزها و روزها
با همه گرسنگی و تشنگی
نشنوم چرا
این همه شکایت، این همه ملال
این همه فغان برای نان و آب را؟
شادیِ تو،
ای سرشت و سرنوشت!
ای روانِ ره شناس!
شادیِ تو،
با سپاس!
بانگ پر گشودن شهاب را،
من که شب، صدای پای خواب را؛
روشن و روان،
ــ به گوش جان ــ
شنیده ام؛
روزها و روزها
با همه گرسنگی و تشنگی
نشنوم چرا
این همه شکایت، این همه ملال
این همه فغان برای نان و آب را؟
شادیِ تو،
ای سرشت و سرنوشت!
ای روانِ ره شناس!
شادیِ تو،
با سپاس!
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:زیبای وحشی ...
گوهر بعدی:خار و روزگار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.