هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه‌ی آرامش و شکوه طبیعت سخن می‌گوید، جایی که درخت بید مانند پناهگاهی امن به او پناه داده و حریم خلوت و جان‌بخشی برایش فراهم کرده است. او خود را شاهِ وقت خویش می‌داند و طبیعت را سپاهیان و حامیانش تصویر می‌کند. آسمان، دریا، ابرها و عطر پیچک همه در خدمت او هستند و لحظه‌ای از آرامش و شادی را به او هدیه می‌دهند. در پایان، شاعر با حسرت از آرامش جاویدان می‌پرسد و به یاد لحظه‌ای می‌افتد که آسمان به دلخواهش رفتار کرده بود.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم عرفانی و شاعرانه است که ممکن است برای کودکان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 12 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

یک لحظه آرامش ...

بید مجنون، زیر بال خود، پناهم داده بود!
در حریم خلوتی جان بخش، راهم داده بود.

تکیه بر بال نسیم و چنگ در گیسوی بید!
مسندی والاتر از ایوانِ شاهم داده بود.

شاه بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ وقتِ خویش
یک چمن گل، تا افق، جای سپاهم داده بود!

چتر گردون، سجده ها بر سایبانم برده بود
عطر پیچک، بوسه ها بر پیشگاهم داده بود!

آسمان، دریای آبی،ابرها، قوهای مست!
شوقِ یک دریا تماشا بر نگاهم داده بود...!

آه! ای آرامش جاوید! کی آیی به دست؟
آسمان، یک لحظه، حالی دلبخواهم داده بود!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خار و روزگار
گوهر بعدی:بر بالِ باور ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.