هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان تجربه‌های خود در دوستی و عشق می‌پردازد. او از بذرافشانی دوستی و تلاش برای پرورش آن سخن می‌گوید، اما در نهایت با ناکامی و بیابانی از ناامیدی روبرو می‌شود. شاعر به این نتیجه می‌رسد که هر دلی آماده پذیرش و پرورش بذر دوستی نیست و عشق با رنج و اشک همراه است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند ناامیدی و شکست در عشق ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

پوزش

گفته بود پیش از این‌ها:
دوستی ماند به گل
دوستان را هر سخن، هرکار، بذر افشاندن است
در ضمیر یکدگر
باغ گل رویاندن است

گفته بودم: آب و خورشید و نسیمش مهر هست
باغبانش، رنج تا گل بردمد
گفته بودم گر به بار آید درست
زندگی را چون بهشت
تازه، عطرافشان و گل‌ باران کند

گفته بودم، لیک، با من کس نگفت
خاک را از یاد بردی!
خاک را
لاجرم یک عمر سوزاندی دریغ
بذرهای آرزویی پاک را

آب و خورشید و نسیم و مهر را
زانچه می‌بایست افزون داشتم
شوربختی بین که با آن شوق و رنج
« در زمین شوره سنبل» کاشتم!
- گل؟
چه جای گل، گیاهی برنخاست
در پی صد بار بذرافشانی‌ام
باغ من، اینک بیابان است و بس
وندر آن من مانده با حیرانی‌ام!

پوزشم را می‌پذیری،
بی گمان
عشق با این اشک‌ها
بیگانه نیست
دوستی بذری‌ست، اما هر دلی
درخور پروردن این دانه نیست. 
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ای اهورا
گوهر بعدی:پرتو تابان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.