هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از زبان یک مرغ در قفس بیان میشود و احساسات عمیق ناشی از اسارت، ظلم و آرزوی آزادی را بازگو میکند. در بخش اول، مرغ از درد اسارت و آرزوی آزادی میگوید و از طبیعت و خداوند درخواست کمک میکند. در بخش دوم، شاعر به بیوفایی دنیا، از بین رفتن ارزشهای انسانی مانند راستی و محبت، و ظلم حاکمان به مردم اشاره میکند. متن پر از احساسات غمانگیز و امید به تغییر است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق اجتماعی و عاطفی مانند ظلم، اسارت و ناامیدی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال سنگین باشد. درک کامل این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.
مرع سحر (در دستگاه ماهور)
بند اول
مرغ سحر ناله سرکن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار این قفس را
برشکن و زبر و زبر کن
بلبل پربسته زکنج قفس درآ
نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وزنفسی عرصه این خاک توده را
پرشرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!
شام تاریک ما را سحرکن
*
نوبهار است، گل به بار است
ابر چشمم ژالهبار است
این قفس چون دلم ننگ وتار است
شعله فکن درقفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانبعاشق نگه، ایتازه گل! از این
بیشتر کن
مرغ بیدل، شرح هجران مختصر مختصر مختصر کن!
بند دوم
عمرحقیقت به سرشد
عهد و وفا بیسپر شد
نالهٔ عاشق، ناز معشوق
هردو دروغ و بیاثر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد
ظلم مالک، جور ارباب
زارع از غم گشته بیتاب
ساغر اغنیا پر می ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
*
ای دل تنگ ناله سرکن
از قوی دستان حذر کن
از مساوات صرف نظرکن
ساقی گلچهره بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله برآر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینهٔ من، پر شرر شد
کز غم تو سینهٔ من پرشرر پرشرر پرشرر شد
مرغ سحر ناله سرکن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار این قفس را
برشکن و زبر و زبر کن
بلبل پربسته زکنج قفس درآ
نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وزنفسی عرصه این خاک توده را
پرشرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!
شام تاریک ما را سحرکن
*
نوبهار است، گل به بار است
ابر چشمم ژالهبار است
این قفس چون دلم ننگ وتار است
شعله فکن درقفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانبعاشق نگه، ایتازه گل! از این
بیشتر کن
مرغ بیدل، شرح هجران مختصر مختصر مختصر کن!
بند دوم
عمرحقیقت به سرشد
عهد و وفا بیسپر شد
نالهٔ عاشق، ناز معشوق
هردو دروغ و بیاثر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد
ظلم مالک، جور ارباب
زارع از غم گشته بیتاب
ساغر اغنیا پر می ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
*
ای دل تنگ ناله سرکن
از قوی دستان حذر کن
از مساوات صرف نظرکن
ساقی گلچهره بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله برآر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینهٔ من، پر شرر شد
کز غم تو سینهٔ من پرشرر پرشرر پرشرر شد
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در حجاز (غزل ضربی)
گوهر بعدی:عروس گل (در افشاری و رهاب - هنگام رفع حجاب)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.