۲۶۷ بار خوانده شده

تصنیف (اشاره به حملۀ قشون روس تزاری به پایتخت)

گر رقیب آید بر دلبر من
جوشد از غیرت دل اندر بر من

مکر و شیادی بود لشکر او
عشق و آزادی بود لشکر من
من بی‌پروا را چه هراس از دشمن
خدا خدا دهد بر دشمن ظفری ما را

یا که من از خون او رنگ کنم بستر او
یاکه او از خون من رنگ کند پیکر من

دست‌از این دستهٔ‌شمشیرکه‌در دست من است
نکشم تا نکشد دست‌، رقیب از سر من

ای رقیبان وطن به کجا، به کجا خانهٔ ماست‌!
اندکی دورترک که نه این‌، که نه این جای شماست‌!
برچین برچین دامن که دامن ندهیم
برو ای ابله که ما تن ندهیم

ز آتشش پروا ندارد دل من
حالت پروانه دارد دل من

بسته صیادش پر و بال امید
چون پرد پروا ندارد دل من
من بی‌پروا را چه هراس از دشمن
خدا خدا دهد بر دشمن ظفری ما را

گرکشد خنجر بت کافر به قصد من و دل
ذره‌ای پروا ازین دعوا ندارد دل من

با رقیبان وطن از من دلخون گویید
دلبرم را به شما وانگذارد، دل من

ای رقیبان وطن به کجا، به کجا خانهٔ ماست‌!
اندکی دورترک که نه این‌، که نه این جای شماست‌!
برچین برچین دامن که دامن ندهیم
برو ای ابله که ما تن ندهیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل (در بیات ترک، اشاره به حملۀ قشون روس تزاری به پایتخت)
گوهر بعدی:در ابوعطا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.