۲۳۹ بار خوانده شده

ای ایرانی (در دستگاه دشتی)

آخر ای ایرانی!
تا به کی نادانی
تا چند سرگردانی

بر اروپا بنگر
شور و غوغا بنگر
کز مژگان خون رانی

باری باری بر خود کن نظری
داد ازین دربدری آه ازین بی‌خبری

عزت تو جلالت و شجاعتت کو؟
جلال تاریخی و آن برش شمشیر تو کو؟

کورش و دارای مهین خسرو و شاپورکزین
غرش و آوای سواران جهانگیر تو کو؟
*

نه به دل گفتهٔ زردشت تورا هیچ خبر
نه ز محمد خبر و نی ز علی درتو اثر

اهرمن اندر دل تو جسته مقر
پند بزرگان صدمهٔ دوران رفته ز یادت به نظر
رستم دستان سام نریمان و آن جگر شیر تو کو؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در دستگاه ماهور
گوهر بعدی:زن با هنر (سه‌گاه‌)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.