هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، رنج و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق، اشک‌ها و تلاش‌های بی‌ثمر می‌نالد و به تصاویری مانند آهوی گرفتار، سیلاب اشک و زلف پیچ‌دار معشوق اشاره می‌کند. همچنین، از تقصیرها و خطاهای خود سخن می‌گوید و در پایان، با اشاره به شمشیر و خون، به نوعی مقاومت یا غرور نیز اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعاری است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری داشته باشد. همچنین، برخی تصاویر مانند خون و شمشیر ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۱

تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما
لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما

خانه ی ما در ره سیلاب اشک افتاده است
حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما

راه زلف او به طی کردن نمی آید به سر
ورنه کوتاهی ندارد طره شبگیر ما

آب می گردیم اگر بر روی ما آری گناه
بگذر ای پیر مغان دانسته از تقصیر ما

خاک راه انگار و درد جرعه ای بر ما بریز
گرد خجلت را بشو از چهره تقصیر ما

همچو زخم تازه خون گردد روان از جوی شیر
بیستون را بر کمر آید اگر شمشیر ما

بس که صائب شد خطا از صید و بر خارا نشست
خنده دندان نما زد اره بر شمشیر ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.