۲۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۶

فلک پرواز سازد آه را درد گران ما
پر سیمرغ بخشد تیر را زور کمان ما

ز بی مغزان خدنگش گر چه پهلو می کند خالی
همان چون قرعه می غلطد به پهلو استخوان ما

به جز غفلت متاعی نیست ما گم کرده راهان را
جرس را چشم خواب آلود سازد کاروان ما

به احوال دل صد پاره عاشق که پردازد؟
ز تمکین گل نمی چینند طفلان در زمان ما

صدای خنده گل، کار بلبل می کند صائب
ندارد احتیاج نغمه سنجی گلستان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.