هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، سرنوشت، و حیرت انسان در برابر جهان است. شاعر از عشق به عنوان نیرویی جهانگیر یاد می‌کند که وجودش را شکل داده و او را درگیر زیبایی‌ها و زشتی‌های زندگی کرده است. همچنین، او به سرنوشت و تقدیر اشاره می‌کند که مانند خطی پیچیده بر تیغ است. شاعر از حیرت و سردرگمی خود در برابر جهان سخن می‌گوید و به دنبال صلح و آرامش است، اما فریب ظواهر دنیوی را نمی‌پذیرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۱۵

همان کسی که به دست کرم سرشت مرا
به زیر پای خم انداخت همچو خشت مرا

به من چو رشته زنار، کفر پیچیده است
نمی توان بدر آورد از کشت مرا

ز شور عشق نمک در خمیر من انداخت
به دست لطف عزیزی که می سرشت مرا

به خود چگونه نپیچم، که همچو جوهر تیغ
ز پیچ و تاب بود خط سرنوشت مرا

ز فیض سرمه حیرت درین تماشاگاه
یکی شده است چو آیینه خوب و زشت مرا

ز آه سرد بود سبزه تخم سوخته را
سیاه روز شد آن عاملی که کشت مرا

به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد
کجا فریب دهد جلوه بهشت مرا؟

قبول سبحه و زنار نیست رشته من
به حیرتم به چه امید چرخ رشت مرا

درین بساط من آن آدم سیه کارم
که فکر دانه برآورد از بهشت مرا

چو عشق، حسن خداداد من جهانگیرست
به هیچ آینه نتوان نمود زشت مرا

ز شمع اشک و ز پروانه خواست خاکستر
چو عشق خانه برانداز می سرشت مرا

ز خاک عشق دمیده است دانه ام صائب
به آتش رخ گل می توان برشت مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.