هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به رابطه‌ی بین حقیقت (بحر) و ظاهر (حباب) می‌پردازد. شاعر از حباب به عنوان نمادی از دنیای فانی و گذرا یاد می‌کند که در مقابل دریای حقیقت (وحدت) ناچیز است. متن بر مفاهیمی مانند عشق، وحدت وجود، گذر از خودی و رسیدن به حقیقت تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به دانش ادبی و عرفانی پایه دارد.

غزل شمارهٔ ۸۷۰

نیست بحر پاک گوهر را خصومت با حباب
از هوای خود خطر دارد درین دریا حباب

جز تعین نیست اینجا پرده بیگانگی
تا گذشت از سر، یکی گردید با دریا حباب

تا چو مجنون غوطه در دریای وحدت خورده ام
خیمه لیلی است در چشم من شیدا حباب

گوشه چشمی ز ساقی تنگ ظرفان را بس است
از نسیمی می گذارد سر به جای پا حباب

از نظر پوشیدنی با بحر شد هم پیرهن
تا چه گل چیند دگر از دیده بینا حباب

چیست دنیا تا ازو اهل بصیرت نگذرند؟
از سر بحر گهر خیزد به یک ایما حباب

آه سردی کشتی دل را به ساحل می برد
در گره دارد ز خود باد مراد اینجا حباب

جلوه اش صاحبدلان را می کند زیر و زبر
دارد این آب روان از پرده دلها حباب

بادپیمایی ندارد حاصلی جز نیستی
مهر تا برداشت از لب، گشت ناپیدا حباب

بسته چشمی لازم افتاده است بزم وصل را
از نظر بازی نگردد سیر در دریا حباب

همنشین خوب صائب کیمیای آدمی است
جلوه یاقوت دارد بر سر صهبا حباب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.