هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، مستی، روشنایی درونی و بی‌نیازی از عوامل بیرونی سخن می‌گوید. او خود را مانند گوهری می‌داند که از درون می‌درخشد و نیازی به ماه و خورشید ندارد. همچنین، از عشق شدید و تأثیر آن بر دل‌های سوخته سخن می‌گوید و به بی‌اعتنایی به دنیای مادی و حساب‌وکتاب روز قیامت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۷۱

شیر مست ماهتابم با شرابم کار نیست
ماهی سرچشمه نورم به آبم کار نیست

خانه دربسته ام چون گوهر از خود روشن است
از تهی چشمی به ماه و آفتابم کار نیست

سرمه شب می کند کار نمک در دیده ام
با خیال یار، چون انجم به خوابم کار نیست

از بیاض ساده لوحی کرده ام روشن سواد
چون قلم از دل سیاهی با کتابم کار نیست

رزق بیدردان ز من خمیازه حسرت بود
شور عشقم، جز به دلهای کبابم کار نیست

می کنم آهسته راهی قطع چون ریگ روان
گر زمین در جنبش آید با شتابم کار نیست

خط پاکی از جنون اینجا به دست آورده ام
یکقلم روز قیامت با حسابم کار نیست

در تماشای بتان صائب دلیر افتاده ام
چون نگاه خیره چشمان با حجابم کار نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.