هوش مصنوعی: این شعر از غنی، خاطرات روزهای گذشته را به یاد می‌آورد که در آن‌ها مروت و وفور نعمت وجود داشت. او به روزهایی اشاره می‌کند که طبیعت و انسان‌ها در هماهنگی کامل بودند، اما اکنون همه چیز تغییر کرده و غم و اندوه جای آن‌ها را گرفته است. شاعر از دورانی یاد می‌کند که شادی و نشاط در مجلس‌ها حاکم بود، اما حالا تنها خاطرات آن روزها باقی مانده‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۳۰

یاد ایامی که دریای مروت جوش داشت
هر صدف یک دامن گوهر، طراز گوش داشت

پرده فانوس در بیرون در می کرد سیر
شمع را پروانه گستاخ در آغوش داشت

باده ها بی ساغر و مینا به دور افتاده بود
مجلس ما مطرب از گلبانگ نوشانوش داشت

در تنزل بود دایم با اسیران لطف چرخ
صحبت امروز ما دایم حسد بر دوش داشت

مهر خاموشی نه امروز از لب ما دور شد
دیگ ما را جوش دل پیوسته بی سرپوش داشت

شد بهار و بلبل این باغ رنگ گل ندید
بس که گلها را حجاب حسن شبنم پوش داشت

چشم ما تا بود گریان، بود طوفان در تنور
بود دریا در قفس، تا سینه ماجوش داشت

زلف و خط نگذاشت افتد چشم ما بر روی یار
موج جوهر دایم این آیینه را خس پوش داشت

این جواب آن غزل صائب که می گوید غنی
یاد ایامی که دیگ شوق ما سرپوش داشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.