هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و جنون ناشی از آن میگوید، احساس تلخی و ناامیدی را بیان میکند و از یار غارنشین و همراهی او یاد میکند. در نهایت، به قدرت و عظمت خود اشاره میکند که حتی آسمان از او هراس دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه، جنون و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات فلسفی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۳۳۲
تا دل از یاد تو می در ساغر اندیشه داشت
هر حبابی را که می دیدم پری در شیشه داشت
چون نگردد صولت عشق از جنون من زیاد؟
در کدامین عهد شیری این چنین در بیشه داشت؟
تلخ اگر باشد حدیث من، مرا معذور دار
ریخت بر من آسمان زهری که در ته شیشه داشت
من که دارم سنگ بردارد ز پیش راه من؟
یار غاری کوهکن همراه خود چون تیشه داشت
صائب اکنون پیش موری می گذارم پشت دست
من که شیر آسمان از صولتم اندیشه داشت
هر حبابی را که می دیدم پری در شیشه داشت
چون نگردد صولت عشق از جنون من زیاد؟
در کدامین عهد شیری این چنین در بیشه داشت؟
تلخ اگر باشد حدیث من، مرا معذور دار
ریخت بر من آسمان زهری که در ته شیشه داشت
من که دارم سنگ بردارد ز پیش راه من؟
یار غاری کوهکن همراه خود چون تیشه داشت
صائب اکنون پیش موری می گذارم پشت دست
من که شیر آسمان از صولتم اندیشه داشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.