هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق، به بیان احساسات شاعر درباره عشق، هستی، و اضطراب‌های درونی می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی جهان‌سوز یاد می‌کند که بر تمام وجودش تسلط دارد و حتی طبیعت را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همچنین، مفاهیمی مانند صبر، شوریدگی، و جستجوی معنا در هستی در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند اضطراب وجودی و شوریدگی عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۰۰

جوهر شمشیر غیرت پیچ وتاب از من گرفت
موج این دریای ساکن اضطراب از من گرفت

نقطه سودای من شد مرکز پرگار چرخ
این کهن دولاب بی پرگار آب از من گرفت

حسن، عالمسوز گردید از نگاه گرم من
چهره مهتاب، رنگ آفتاب از من گرفت

از دل خوش مشرب من موج شد مطلق عنان
کسوت سردرهوایی را حباب از من گرفت

بحر من در هیچ موسم نیست بی جوش نشاط
گریه شادی کند ابری که آب از من گرفت

بس که یکرنگ است با گلشن دل صد پاره ام
می توان چون گل به آسانی گلاب از من گرفت

خواب من صد پرده از دولت بود بیدارتر
خواب را در خواب بیند آن که خواب از من گرفت!

کیست گردون تا تواند کرد چنبر دست من؟
بارها سر پنجه خورشید تاب از من گرفت

می کند روز قیامت کوتهی، گر کردگار
درد و داغ عشق را خواهد حساب از من گرفت

در دل ویرانه من گنجها آسوده است
وقت آن کس خوش که این ملک خراب از من گرفت

معنی نازک به آسانی نمی آید به دست
موی گردید آن میان تا پیچ وتاب از من گرفت

چشم او را کرد صبر من به خون خوردن دلیر
حسن در جام نخستین این شراب از من گرفت

دیده بیدار گردد زود بر مطلب سوار
رفته رفته پای بوسش را رکاب از من گرفت

شور من آورد صائب آسمانها را به وجد
بحر لنگردار هستی انقلاب از من گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.