۲۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۹۰

بارِ دیگر مِلَّتی بَرساختی، بَرساختی
سویِ جانِ عاشقانْ پَرداختی، پَرداختی

بارِ دیگر در جهانْ آتش زدی، آتش زدی
تا به هفتم آسْمانْ بَرتاختی، بَرتاختی

پَردهٔ هفت آسْمان بِشْکافتی، بِشْکافتی
گوی را در لامَکانْ انداختی، انداختی

سویِ جانانْ بَرشُدی دامَن کَشان، دامَن کَشان
جان‌ها را یک به یک بِشْناختی، بِشْناختی

دَرزدی در طورِ سینا آتشی، نو آتشی
کوه را و سنگ را بُگْداختی، بُگْداختی

بود در بَحْرِ حَقایق، موج‌ها در موج‌ها
بر سَرِ آن بَحْر، جان می‌باختی می‌باختی

صَبر کردی تا که دریا رام گشت و رام گشت
بَهرِ کَشتی بادبانْ اَفْراختی، اَفْراختی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.