هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و تأثیرات آن بر جهان و انسان سخن میگوید. او از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد میکند که میتواند تاریکیها را از بین ببرد و زندگی را متحول کند. شاعر همچنین به داستانهای مذهبی مانند تابش نور بر کوه طور و تأثیر آن بر مریم و عیسی اشاره میکند و تأکید میکند که انکار حقیقت عشق و نور الهی، انسان را به تاریکی و نابینایی معنوی میکشاند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم فلسفی و عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اشارات مذهبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۲۹۰۱
فارِغَم گَر گشت دلْ آوارهیی
از جهان تا کم بُوَد غَم خوارهیی
آفتابِ عشقِ تو تابنده باد
تا بِریزَد هر کجا اِسْتارهیی
آفتابی کو به کوهِ طور تافت
پاره گشت و لَعْل شُد هر پارهیی
تابشَش بر چادر مَریَم رسید
طفْل، گویا گشت در گَهْوارهیی
هر کِه او مُنْکِر شود خورشید را
کورِ اصلی را نباشد چارهیی
چون عَصایِ عشقِ او بر دل بِزَد
صد هزاران چَشمه بین از خارهیی
چَشمِ بَد، گر چه که آن چَشمِ من است
دور بادا از چُنین رُخسارهیی
صد دُکانِ مَکْر در بازارِ عشق
این چُنین دَر بَست از مَکّارهیی
شَمسِ تبریزی به پیشِ چَشمِ تو
حَلقه حَلقه هر کجا سَحّارهیی
از جهان تا کم بُوَد غَم خوارهیی
آفتابِ عشقِ تو تابنده باد
تا بِریزَد هر کجا اِسْتارهیی
آفتابی کو به کوهِ طور تافت
پاره گشت و لَعْل شُد هر پارهیی
تابشَش بر چادر مَریَم رسید
طفْل، گویا گشت در گَهْوارهیی
هر کِه او مُنْکِر شود خورشید را
کورِ اصلی را نباشد چارهیی
چون عَصایِ عشقِ او بر دل بِزَد
صد هزاران چَشمه بین از خارهیی
چَشمِ بَد، گر چه که آن چَشمِ من است
دور بادا از چُنین رُخسارهیی
صد دُکانِ مَکْر در بازارِ عشق
این چُنین دَر بَست از مَکّارهیی
شَمسِ تبریزی به پیشِ چَشمِ تو
حَلقه حَلقه هر کجا سَحّارهیی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.