هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس تنهایی، ناامیدی و دردهای درونی شاعر می‌پردازد. او از ویرانه‌های دل خود سخن می‌گوید و از همدمی جز بیکسی یاد می‌کند. شاعر از گرمای سینه‌اش در داغ ناامیدی می‌گوید و از جغد همایون در ویرانه‌های دلش سخن می‌راند. او از دوری شمع و پروانه، از نعمت‌های ناشکری و از دل پرخون خود در میخانه یاد می‌کند. شاعر همچنین از سیل دریا، دیوانگی دل و بتخانه شدن کعبه سخن می‌گوید و در پایان به آزاده‌ای با تهیدستی اشاره می‌کند که می‌تواند خرمن دانه‌هایش را جمع کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، دیوانگی و بتخانه ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۶۸

که ساکن در دل ویرانه ما می تواند شد؟
که غیر از بیکسی همخانه ما می تواند شد؟

نباشد گر دری ویرانه ما بی دماغان را
غبار دل در غمخانه ما می تواند شد

به داغ ناامیدی سینه ما گرم می جوشد
همایون جغد در ویرانه ما می تواند شد

زبزم آن شمع ما را دور می سازد، نمی داند
که صحبت گرم از پروانه ما می تواند شد

زکافر نعمتی از پایه خود آن که می نالد
زمینش آسمان خانه ما می تواند شد

اگر ساقی زبیباکی به مخموران نپردازد
دل پرخون ما میخانه ما می تواند شد

اگر از خاک ما را برندارد سیل دریا دل
که معمار دل ویرانه ما می تواند شد؟

اگر از نظاره طفلان نپیچد دست و پای ما
که زنجیر دل دیوانه ما می تواند شد؟

چنین کز خودپرستی نیست سیری نفس کافر را
حریم کعبه هم بتخانه ما می تواند شد

عنان سیل بی زنهار را هر کس که می پیچد
حریف گریه مستانه ما می تواند شد

سر آزاده ای داریم صائب با تهیدستی
که خرمن خوشه چین دانه ما می تواند شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.