هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوعات مختلفی مانند مرگ، ایمنی، رشد و تحول، عشق، حقیقت، صبر، عقل و دیوانگی، غفلت، و حیرت میپردازد. شاعر از تصاویر طبیعی و استعاری برای بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و تأمل دارند که برای مخاطبان با سن بالاتر مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۳۰۷۰
که با قد دو تا از مرگ غافل می تواند شد؟
که ایمن زیر این دیوار مایل می تواند شد؟
درین بستانسرا هر برگ سبزی را که می بینی
اگر بر خویش پیچد غنچه دل می تواند شد
شتاب آلودگی دارد ترا در راه در منزل
تو گر آهسته باشی راه منزل می تواند شد
زروی صدق اگر سایل به دامان شب آویزد
چه مستغنی زدامان وسایل می تواند شد
چوماه نو اگر پنهان نسازد نقص خود سالک
به اندک فرصتی چون بدر کامل می تواند شد
مبر زنهار زیر خاک با خود این کف خون را
اگر گلگونه شمشیر قاتل می تواند شد
زهی خجلت که گردیدی زمین گیراز گرانجانی
در آن دریا که خار و خس به ساحل می تواند شد
بقا شرط است در دلبستگی ارباب بینش را
نظر مگشا به هر نقشی که زایل می تواند شد
زفکر صبح شنبه طفل در آدینه می لرزد
که از اندیشه انجام غافل می تواند شد؟
غضب دیوانگی و بردباری عاقلی باشد
چرا دیوانه گردد هر که عاقل می تواند شد؟
زهی غفلت که در زندان گوهر لنگر اندازد
به دریا قطره آبی که واصل می تواند شد
نمی دانم کجا می باشد از حیرت دلم صائب
خوشا چشمی که از دنباله دل می تواند شد
که ایمن زیر این دیوار مایل می تواند شد؟
درین بستانسرا هر برگ سبزی را که می بینی
اگر بر خویش پیچد غنچه دل می تواند شد
شتاب آلودگی دارد ترا در راه در منزل
تو گر آهسته باشی راه منزل می تواند شد
زروی صدق اگر سایل به دامان شب آویزد
چه مستغنی زدامان وسایل می تواند شد
چوماه نو اگر پنهان نسازد نقص خود سالک
به اندک فرصتی چون بدر کامل می تواند شد
مبر زنهار زیر خاک با خود این کف خون را
اگر گلگونه شمشیر قاتل می تواند شد
زهی خجلت که گردیدی زمین گیراز گرانجانی
در آن دریا که خار و خس به ساحل می تواند شد
بقا شرط است در دلبستگی ارباب بینش را
نظر مگشا به هر نقشی که زایل می تواند شد
زفکر صبح شنبه طفل در آدینه می لرزد
که از اندیشه انجام غافل می تواند شد؟
غضب دیوانگی و بردباری عاقلی باشد
چرا دیوانه گردد هر که عاقل می تواند شد؟
زهی غفلت که در زندان گوهر لنگر اندازد
به دریا قطره آبی که واصل می تواند شد
نمی دانم کجا می باشد از حیرت دلم صائب
خوشا چشمی که از دنباله دل می تواند شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.